سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، عبادت پیشه پاکیزه را دوست دارد. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
امروز: جمعه 103 آذر 2

بوی بهشت می‌دهد آن چفیه سفید
وقتی که باز می‌شود از گردن شهیـد


 نوشته شده توسط محمد امیر حمیدی فر در دوشنبه 88/1/10 و ساعت 5:59 عصر | نظرات دیگران()

مهمان بــــــــــــــــــابـــــــــــــــــــــــا


در
اواخر سال 1382 یک کاروان دانشجویی برای زیارت و بازدید به اروندکنار،
منطقه‌ی عملیاتی والفجر هشت و مزار هشت شهید گمنام آمده بودند. در میان
آن‌ها دختر شهیدی که پدرش در عملیات والفجر 8 در منطقه‌ی فاو به شهادت
رسیده بود هم حضور داشت. برادران فرهنگی لشگر 25 کربلا موقع استقرار در
این منطقه در ضمن فضاسازی تمثال مبارک شهدای لشگر، عکس پدر شهیدش را نیز
بر مزار سنگرهای دایر شده نصب کرده بودند. وقتی چشم فرزند شهید به عکس
پدرش افتاد، پای عکس نشست و شروع به گریه کرد.
یکی از هم‌سنگران قدیمی پدر، او را دید سریع به نزد من آمد و گفت: «احمدی
فرزند سردار شهید کهنسال پای عکس پدرش دارد به شدت گریه می‌کند» شما
بیایید یک جوری ایشان را ساکت کنید. به اتفاق برادر رمضان‌نژاد به سراغش
رفتیم. گفت: «خواهش می‌کنم جلو نیایید، بگذارید به حال خودم باشم. زمانی
که بابام شهید شد من یک ساله بودم و الآن 18 ساله‌ام. به اندازه‌ی 17 سال
با بابا حرف دارم. می‌خواهم با بابام صحبت کنم.» کمی دورتر نشستیم. 15
دقیقه بعد آمد. گفتم: «عموجان به میهمانی بابا خوش آمدی. یقیناً شما مدعو
پدر هستید و ایشان الآن حاضر و ناظرند.
فرزند شهید کهنسال گفت: «وقتی که خواستم به اروند بیایم با مامان تماس
گرفتم تا او را در جریان این سفر بگذارم. وقتی مادرم گوشی را برداشت، گفت:
دخترم من از این سفرت اطلاع داشتم. گفتم: «چطور مادر؟ کی به شما گفت؟
گفت: «دیشب پدرت به خوابم آمد و گفت دخترم دارد می‌آید پیش من».


منبع:
کتاب خاک وخاطره
 


صفحه:
24

 نوشته شده توسط محمد امیر حمیدی فر در دوشنبه 88/1/10 و ساعت 5:57 عصر | نظرات دیگران()

دست‌نوشته‌ای از شهید چمران


 خدایا تو به من دستور دادی که در راه تو قربانی شوم، فوراً اجابت کردم و مشتاقانه بسوی قربانگاه عشق حرکت کردم.... اما تو میخواستی که این قربانی هر چه با شکوه تر باشد، لذا دوستانم را و فرزندانم را و عزیزترین کسانم را بقربانی پذیرفتی .... و مرا در آتش اشتیاق گذاشتی........ 
 
خدایا!
ابراهیم را گفتی که عزیزترین فرزندش را قربانی کند، و او اسمعیل را مهیای قربان کرد....
هنگامیکه پدر کارد را به گلوی فرزندش نزدیک می کرد، ندا آمد دست نگه دار.
ابراهیم آزمایش خود را داد ولی اسمعیل هنوز به آن درجه تکامل نرسیده بود که قربان شود (استحقاق قربانی شود)
 زمان زیادی گذشت، تا قربانی کاملی، که عزیزترین فرزندان آدم بود، بدرجه ارزش قربانی شدن رسید و در همان راه خدا قربانی شد و او حسین بود.
 خدایا تو به من دستور دادی که در راه تو قربانی شوم، فوراً اجابت کردم و مشتاقانه بسوی قربانگاه عشق حرکت کردم.... اما تو میخواستی که این قربانی هر چه با شکوه تر باشد، لذا دوستانم را و فرزندانم را و عزیزترین کسانم را بقربانی پذیرفتی .... و مرا در آتش اشتیاق گذاشتی....
 


 
 


 نوشته شده توسط محمد امیر حمیدی فر در جمعه 87/12/2 و ساعت 5:25 عصر | نظرات دیگران()

دست نوشته ای از شهید احمدرضا احمدی رتبه نخست کنکور پزشکی سال 64

شما می توانید این مسئله را حل کنید؟گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری شلیک می شود،و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ نموده و گذر می کندحالا معلوم نمائید سر کجا افتاده؟کدام گریبان پاره می شود .................

بسم رب الشهدا و الصدیقین:

چه کسی می داند جنگ چیست؟

چه کسی می داند فرودیک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟

چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هر جا،

به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟

جوانم چه می کند؟ دخترم چه شد؟

به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟

کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود.

از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟

آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده

کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.

 

کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست؟

چه کسی در هویزه جنگیده؟

کشته شده و در آنجا دفن گردیده؟

چه کسی است که معنی این جمله رادرک کند:

نبرد تن و تانک؟! اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟

چگونه سر 120دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود؟

 

آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟

گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری شلیک می شود

و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن راسوراخ کرده وگذر می کند،

حالا معلوم نمایید سرکجا افتاده است؟

کدام گریبان پاره می شود؟

کدام کودک در انزوار و خلوت اشک می ریزد؟

و کدام کدام .............؟

توانستید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگر نمی توانید، این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید:

هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت درجاده مهران –

دهلران حرکت می نماید، مورد اصابت موشک قرار می دهد،اگراز مقاومت هوا صرف نظر شود.

معلوم کنید کدام تن می سوزد؟ کدام سر می پرد؟

چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید؟

چگونه باید آنها را غسل داد؟

چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟

چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم.

چگونه می توانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم؟

کدام مسئله را حل می کنی؟ برای کدام امتحان درس می خوانی؟

به چه امید نفس می کشی؟ کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی؟

از خیال، از کتاب ، از لقب شاخ دکتر یا از آدامسی که هر روز مادرت درکیفت می گذارد؟

کدام اضطراب جانت را می خورد؟

دیر رسیدن به اتوبوس، دیر رسیدن سر کلاس، نمره گرفتن؟

دلت را به چه چیز بسته ای؟ به مدرک، به ماشین، به قبول شدن در حوزه فوق دکترا؟

صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن، پرستو شدن

آی پسرک دانشجو، به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی

تو داغدار شده است؟جوانی به خاک افتاده است؟

آی دخترک دانشجو، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد را به اشک نشانده اند؟ و آنان را زنده به گور کردند؟

هیچ می دانستی؟ حتما نه! ...

هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات بهم گره می خورد، به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی

و آنگاه که قطره ای نم یافتی؟

با امیدهای فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی؟

اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد!!

اما تو اگر قاسم نیستی، اگر علی اکبر نیستی،

اگر جعفر و عبدالله نیستی،

لااقل حرمله مباش!

که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد.

من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد....

پس بیاید حرمله مباشیم


 نوشته شده توسط محمد امیر حمیدی فر در شنبه 87/11/19 و ساعت 11:6 عصر | نظرات دیگران()

با سلام و تسلیت به مناسبت فرارسیدن ایام عزا و ماتم

متأسفانه به دلیل امتحانات نمی تونم خیلی مطلب براتون بنویسیم  ولی خب دو تا سایت مداحی معرفی می کنم که برید هرچی مداحی از هرکی می خواهید توش پیدا کنید

فقط .... التماس دعا ...

در ضمن حرکات رژیم صهیونستی را در غزه به شدت محکوم می کنیم و با فریاد لبیک یا خامنه ای آماده ی جهاد فی سبیل الله می شویم

1- سایت ذاکرین

 

2- سایت هیئت فاطمیون قم

 

 


 نوشته شده توسط محمد امیر حمیدی فر در پنج شنبه 87/10/12 و ساعت 11:42 عصر | نظرات دیگران()
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
معرفی نشر سدرة
معرفی وبلاگ طلبه عصر انقلاب اسلامی
آماده شویم برای عَرِفتُ ...!؟
مادر مهربانی ....
محرم...
سلام بر محرم...
[عناوین آرشیوشده]

بالا

**طراح قالب: بسیجی 57**

بالا