2. در روایات متعدّدى وارد شده است :
هرگاه که امام جعفر صادق علیه السلام در باغستان و مزرعه ، بیل در دست داشته و مشغول کشاورزى و کارگرى مى بود؛ و اصحاب و دوستان ، حضرت را با آن حالت مشاهده مى کردند، عرضه مى داشتند: یاابن رسول اللّه ! چرا در این موقعیت خود را به زحمت انداخته اید؟!
اجازه فرمائید تا ما کمک کنیم و شما استراحت نمائید؟
حضرت در جواب مى فرمود: مرا به حال خود وا گذارید، من علاقه مندم که خداوند مرا در حالتى مشاهده نماید که با دست خود زحمت مى کشم و کار مى کنم و جسم خود را براى بدست آوردن روزى حلال به زحمت و مشقّت انداخته ام .(2)
3. بعضى از بزرگان همانند مرحوم إ ربلى حکایت کرده اند:
روزى مگسى بر صورت منصور دوانیقى نشست و منصور با دست خود آن را دور ساخت ، مگس بار دیگر برگشت و بر همان جاى اوّل نشست و باز منصور آن را دور کرد.
و این کار چند مرتبه تکرار شد تا آن که منصور به خشم آمد، در همان حال ، امام جعفر صادق علیه السلام وارد شد.
منصور گفت : یاابن رسول اللّه ! خداوند متعال براى چه مگس را آفریده است ؟
حضرت در پاسخ فرمود: براى آن که به وسیله آن ، جبّاران را ذلیل و متواضع گرداند.(3)
4. مرحوم نراقى در کتاب ارزشمند خود آورده است :
شخصى نزد امام جعفر صادق علیه السلام حضور یافت ؛ و عرضه داشت : یاابن رسول اللّه ! پدرم پیر و ضعیف گشته است به طورى که همانند بچّه کوچک باید در خدمت او باشم ؛ و نیز او را براى قضاء حاجت بغل مى کنم .
حضرت فرمود: چنانچه توان داشته باشى باید این کار را ادامه دهى ؛ و نیز باید با کمال ملاطفت و مهربانى برایش لقمه بگیرى و دهانش بگذارى .
و انجام این امور فرداى قیامت ، راه ورود به بهشت را برایت آسان مى گرداند.(4)
5. صفوان جمّال حکاین کند:
روزى در خدمت آن حضرت بودم ، که فرمود: اى صفوان ! آیا تعداد سفیران و پیامبرانى را که خداوند متعال براى هدایت بندگان ؛ مبعوث گردانیده است ، مى دانى ؟
عرض کردم : خیر، نمى دانم .
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند یک صد و بیست و چهار هزار پیغمبر بر انگیخت و به همان تعداد نیز وصىّ و جانشین منصوب و معرّفى کرده ، که تمامى آن ها اهل صدق حدیث و اداى امانت و زاهد در امور دنیا بوده اند.
سپس حضرت در ادامه فرمایش خود افزود: خداوند متعال پیغمبرى بهتر و با فضیلت تر از حضرت محمّد مصطفى صلى الله علیه و آله نفرستاد.
و نیز جانشینى بهتر و با فضیلت تر از جانشین آن بزرگوار یعنى ؛ حضرت امیرالمؤ منین امام علىّ بن ابى طالب علیه السلام معرّفى نکرده است .(5)
راهت را ادامه خواهم داد و به آنانی که می دانم زمانی دیگر تو را و راهت را و یارانت را نخواهند شناخت، خواهم گفت پرستوهایی بودند که نه زیستنشان چونان شما بود و نه رفتنشان. تویی که برای آزادی ایرانمان، برای آسایش آنانی که بعد ها سر آسوده بر زمین می گذارند.از جان مایه گذاشتی. و نمی دانند این آرامش را چه کسی برایشان به ارمغان آورده است. نمی دانند این سرمایه را مدیون کیستند، چون تو بدون هیچ منتی، بی نام و با نشان فدایی شدی. راهت را ادامه خواهم داد...
خدایا تو مرا عشق کردی که در قلب عشاق بسوزم. تو مرا اشک کردی که در چشم یتیمان بجوشم. تو مرا آه کردی که از سینه بینوایان و دردمندان به آسمان صعود کنم. تو مرا فریاد کردی که کلمه حق را هر چه رساتر برابر جباران اعلام نمایم. تو مرا در دریای مصیبت و بلا غرق کردی و در کویر فقر و حرمان تنهایی سوزاندی. خدایا تو پوچی لذات زودگذر را عیان نمودی، تو ناپایداری روزگار را نشان دادی. لذت مبارزه را چشاندی. ارزش شهادت را آموختی."(شهید دکتر مصفی چمران)
**طراح قالب: بسیجی 57** |