روزی جنگی بود ...
15ردیف سیم خاردار
بچههای خطشکن درست در مقابل پانزده ردیف حلقه سیم خاردار قرار داشتند. محسن اولین نفری بود که از میدان مین گذشت و شروع کرد به بریدن سیمهای خاردار 12 ردیف آن را پاره کرد ناگهان چند منور تمام محوطه را روشن کردند نور منورها محسن را دردید دشمن قرار داد اما او بیمحابا در حال پارهکردن سیمهای خاردار بود.یکباره گلولهای داغ بر جانش نشست و او با پیکری خونآلود بر آخرین ردیف سیمهای خاردار افتاد .راه باز بود بچهها گریان از کنار پیکر خونین محسن گذشتند.
منبع: کتاب شبهای قدر کربلای 5