هفتاد و دو عاشق خدایی( اینم برای b72 قدیمی مون - یکی از دوستانم هست)
تاریخ دوباره کرد تکرار
هنگامه کربلای دیگر
هفتاد و دو عاشق خدایی
شد کشته به نینوای دیگر
در سوک حسینیان عاشق
گل خیمه به وادی عدم زد
بر طارم بیکران هستی
منظومه ما درفش غم زد
بر بام بلند روشنایی
خورشید برهنه سر برآمد
بر لشکریان شب خروشید
خون از نفس سحر برآمد
در دوزخ ننگ بار نیرنگ
سوزان همه ملحدان بدکار
رفتند بهشتیان مظلوم
با شوق و شعف به دیدن یار
رفتند و به دشت تیره شب
تخم گل آفتاب کشتند
معنای چگونه زیستن را
با جوهر خون خود نوشتند
نوشته شده توسط محمد امیر حمیدی فر در دوشنبه 86/12/20 و ساعت 10:24 عصر | نظرات دیگران()