امداد غیبی
حسین تیربارچی بود روزی گفت:«یک بار عراقیها آنقدر به خاکریز نزدیک شدند که آنها را به خوبی میدیدیم و به سوی آنها تیراندازی میکردیم حین تیراندازی، تیربارگیر کرد هرچه تلاش کردیم نتوانستیم تیربار را آماده کنیم نیروهای عراقی لحظه به لحظه به ما نزدیکتر میشدند وقتی از راهاندازی تیربار کاملاً مایوس شدم، نگران و ناراحت با خدای خود راز و نیاز کردم که به من کمک کند، در راز و نیاز بودم که احساس کردم کسی به من گفت:«اسلحهات سالم است تیراندازی کن، به اطرافم نگاه کردم هیچکس را ندیدم دست به ماشه تیربار بردم، دیدم صحیح و سالم کار میکند.
منبع: تندیس استقامت