سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با اظهار دوستی، دوستی استوار می شود . [امام علی علیه السلام]
امروز: یکشنبه 103 آذر 4
. شهید مصطفی چمران


تاریخ تولد :/اسفند/1311
تاریخ شهادت : 31/خرداد/1360
محل تولد :قم
طول مدت حیات :-
محل شهادت :دهلاویه
مزار شهید :دهلاویه

در اسفند ماه سال 1311، مصطفی فرزند سوم خانواده چمران در شهر قم پا به عرصه وجود نهاد. یک ساله بود که همراه خانواده به تهران آمد و در کوچه‌های جنوب شهر با درد و رنج انسانها آشنا شد. دوران دبستان را درمدرسه «انتصاریه» طی کرد. او ازکودکی گوشه‌گیر بود و غرق تفکر در خلقت زیبای خداوندی. تحصیلات خود را در دبیرستانهای «دارالفنون» و «البرز» ادامه داد و در سال 1332 به دانشکده فنی دانشگاه تهران را ه یافت و در رشته مهندسی برق مشغول به تحصیل شد. در همین ایام بود که فعالیتهای سیاسی خود را علیه رژیم آغاز کرد. او از کوچکی تدریس می‌کرد و از این اه سمتی از معاش خود را تأمین می‌نمود. از 15 سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت الله طالقانی و جلسات فلسفه و منطق استاد مطهری شرکت می‌کرد. مصطفی علاوه بر استعداد علمی فوق‌العاده از فوق هنری و عرفانی سرشاری برخوردار بود. پس از فراغت از تحصیل در پایه لیسانس به عنوان دانشجوی ممتاز، بورس تحصیلی خارج از کشور به او تعلق گرفت و دوره‌های فوق لیسانس و دکترا را در رشته مهندسی برق و فیزیک پلاسما در دانشگاههای آمریکا با درجه عالی گذراند. یکی از فرازهای زیبای زندگی سیاسی اجتماعی وی تشکیل اولین انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا در سال 1340 بود. روح و روان مصطفی دائماً در مبارزه صیقل می‌خورد و عشق و محبتش به جهان هستی، آدمیان و حتی مخالفانش به اوج می‌رسید به طوری که دوستانش او را خدای عشق لقب داده بودند. پس از اتمام دوره دکترا در مؤسسه تحقیقاتی علمی‌ صنعتی bell(بل) به فعالیت پرداخت و چنان موقعیتی کسب کرد که آرزوی بسیاری از انسانها بود و در همان ایام تصمیم به تشکیل زندگی مشترک گرفت و ازدواج کرد. حاصل این ازدواج چهار فرزند بود. این مرد اراده و همت، پس از قیام 15 خرداد به تمام مظاهر مادی پشت کرده برای آموختن فنون جنگهای پارتیزانی راهی مصر شد و به مدت دو سال سخت‌ترین دوره‌های چریکی را آموخت. اواخر سال 1349 به دعوت امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان پا به سرزمین پر ماجرای لبنان گذاشت. او که با اندیشه ایجاد پایگاههای مبارزاتی به لبنان آمده بود، درهمان آغاز کار مدیریت مدرسه صنعتی جبل عامل را به عهده گرفت. در 29 شهریور1357 امام موسی صدر که پشتوانه محکم لبنان بود، ربوده شد و به شهادت رسید و این واقعه برروی مصطفی تاثیر بسیاری گذاشت. در تاریخ 16/8/58 (پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌ ایران) به پیشنهاد شورای انقلاب به سمت وزارت دفاع منصوب گشت. در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی او از سوی بیش از یک میلیون تهرانی به نمایندگی مردم برگزیده شد و در روز بیستم اردیبهشت سال 1359 هنگام تشکیل شورای عالی دفاع از سوی رهبر کبیر انقلاب امام خمینی (ره) به نمایندگی و مشاورت ایشان در این شورا انتخاب شد. پس از حمله ناجوانمردانه ارتش صدام به مرزهای ایران و یورش آن به مردم بی‌دفاع مصطفی نتوانست آرام بگیرد، به خدمت امام امت رسید وبا اجازه ایشان همره آیت الله خامنه‌ای به اهواز سفر کرد. در اهواز با یاری گروهی از رزمندگان داوطلب، ستاد جنگهای نامنظم را سازماندهی کرد و با کمک آنان اهواز را از خطر سقوط نجات داد. در سحرگاه سی و یکم خرداد سال 60 «ایرج رستمی‌» فرمانده منتطقه دهلاویه به شهادت رسید و چمران از این حادثه بسیار متأثر و افسرده شد. آن روز همه رزمندگان دهلاویه را جمع کرد و با صدایی محزون و نگاهی عمیق گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد واگر ما را هم دوست داشته باشد می‌برد.» سخنش که تمام شد. با یک‌یک رزمندگان دیده‌بوسی کرد و از آنها حلالیت طلبید. گویی همه می‌دانستند که این آخرین باری است که چهره ملکوتی و متبسم مصطفی را می‌بینند و چشمها تا آنجا که قدرت داشتند از نور وجودش بهره بردند و تا آخرین لحظه از تماشای این شاهین آماده پرواز سیر نگشتند. آتش خمپاره باریدن گرفت و سفیر شهادت بر سر مصطفی فرود آمد و او سبکبال ومطمئن ندای یار را لبیک گفت: «ارجعی الی ربک راضیه مرضیه»
 نوشته شده توسط محمد امیر حمیدی فر در سه شنبه 86/4/5 و ساعت 10:49 صبح | نظرات دیگران()
13 جمادی الثانی، سالروز وفات حضرت ام البنین علیهاالسلام؛ مادر گرامی حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)، مادر یک علقمه جاودانگی، همسر
علی (علیه السلام)، بزرگ مرد تاریخ، مادر حماسه های عاشورایی
عباس (علیه السلام) و یادآور حماسه آفرینی های علمدار کربلا.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------
چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بود، که امیرالمؤمنین (علیه السلام) از برادرش عقیل، که به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست کرد زنی را از دودمانی شجاع برای او خواستگاری کند و عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری کرد و ازدواج صورت گرفت.

«ام ‏البنین، فاطمه کلابیه‏»، یکى از مادران برجسته تاریخ است که زندگى او مالامال از عشق به ولایت و امامت ‏بوده و در تربیت فرزندان دلیر و شجاع و با ادب چون عباس بن ‏على (علیه السلام) بسیار موفق بوده است. تولد و رشد او در خاندان با اصالت و شجاع، صفات و ویژگیهاى فردى این بانو و صبر و بردبارى در خانه امامت و تربیت فرزندانى که همگى پیرو امام خویش بوده و تا آخرین لحظات زندگى خویش دست از ولایت نکشیده ‏اند و پیام ‏رسانى و مبارزه سیاسى این بانوى کریمه (سلام الله علیها) همه و همه نشان از مجد و عظمت وى دارد.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) از این بانوی گرامی، صاحب چهار پسر به نام های عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد. هر چهار برادر به امام خویش، حسین (علیه السلام) وفادار بودند. فرزند نخستشان، حضرت عباس (علیه السلام)، مولود پاک و زیبایی به نام قمر پرفروغ بنی هاشم، علمدار کربلاست که قدوم مبارکش زیبنده و چشم و چراغ خاندان اهل بیت بود و به یقین خداوند سبحان با خلقت عباس زیباترین هدیه را به بشریت عطا فرمود، هدیه ای که به بهای ناب و طلای سفید می ارزد و الحق جمال و جلال و وقار و فداکاری اش مبین همه خوبی ها و مهربانی هاست.

این بانوی بزرگوار فرزندانى تربیت کرد که فدایى ولایت و امامت‏ بودند و هر 4 تن در کربلا قربانى آرمانهاى «ولى‏» و «امام‏» خویش شدند و بدین وسیله بر صحیفه تربیت ام‏ البنین (سلام الله علیها) امضاى سبز مولاى متقیان على (علیه السلام) قرار گرفت.

ارادت قلبی ام البنین (سلام الله علیها) به خاندان پیامبر (صلوات الله علیه) آنقدر بود که امام حسین (علیه السلام) را از فرزندان خود بیشتر دوست می داشت؛ بطوری که وقتی به این بانوی گرامی خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسین (علیه السلام) باخبر سازید و چون خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) به او داده شد، فرمود رگهای قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زیر این آسمان کبود است، فدای امام حسین (علیه السلام).

این همسر شهید، مادر چهار شهید و طلایه‏ دار پیام ‏آوران کربلا پس از حضرت زینب (سلام الله علیها) که لحظه لحظه عمر خویش را با خداى خود معامله کرد و لحظه ‏اى خطا و انحراف در زندگى وى راه نیافت در سال 64 ه.ق دار فانى را وداع گفت و در قبرستان بقیع در کنار سبط رسول خدا (صلوات الله علیه)، امام حسن (علیه السلام)، و فاطمه بنت‏ اسد و دیگر چهره‏ هاى درخشان شریعت محمدى (صلوات الله علیه) به خاک سپرده شد.

اگر چه جسم او در خاک است، اما روح بلند او و صفات کریمه و عظیمه وى نام او را به بلنداى آفتاب زنده نگاه داشته است و در پرتو صفات این بانوى فاضله انسانهایى تربیت‏ شده ‏اند که در تاریخ مانا و ماندگار خواهد بود.



تقدیم به ام البنین (علیها السلام)

روزی که علی بن ابیطالب با عقیل مشورت کرد و از آن پیر نسب شناس همسری خواست که (ولدتها الفحوله) فرزندانش شیر مردان روزگار باشند، هیچ کس حتی عقیل نفهمید که چرا و از چه جهت؟ اما تو را نمی دانم. تا بحال فکر نکرده بودم شاید می دانستی. پس بگذار بگوئیم نمی دانستی.
تو! فاطمه کلابیه! که به پاکدامنی شهره بودی... اما چون تو کم نبودند در آن عصر و او تو را برگزید. نمی دانم آنروز به او چگونه جواب دادی، اما آنقدر می دانم که نوعروس خانه حیدر شدی.

نامت فاطمه بود؛ اما دوست نداشتی فاطمه صدایت کند. نخستین بار که تو را فاطمه خواندند، نشستی و در غم تنهاترین بانوی آسمانی، زار گریستی و یادش را در دل زنده نگاه داشتی. خود را با آفتاب عظمت او مقایسه نمودی و گفتی: "مرا فاطمه مخوانید. فاطمه کوثر رسول است، مادر هستی است. من کنیز اویم، البته اگر این افتخار نصیبم شود."
و باز مردم دهان ناپاک مدینه سخن آغاز کردند که دیگر حسنین و زینبین روز خوشی نمی بینند! (مگر نه اینست که همین مردم آنها را یتیم کرده بودند با یاری نکردن علی و فاطمه؟؟!) اما آن روز تو با علی شرطی کردی که: مولای من! دیگر مرا فاطمه مخوانید که با هر بار بردن نام آن کوثر رسول تن کودکان را لرزان می بینم! روز اول به خدمت زینب رفتی که طفلی٦ ساله بود و گفتی که به خدمت خانه و شما آمده ام! کدبانوی خانه شمائید خانمم! و اینگونه زندگی آغاز شد تا آنزمان که خدا به تو و علی فرزندی عطا کرد.
و باز هم شروع کردند که: دیگر تمام شد. فرزند خودش که بیاید دیگر اولاد زهرا از چشم میافتند اما...
آن روز که برخاستی کودکان و علی بر سر سفره غذا بودند. عباست را آرام در آغوش گرفتی و نزدشان رفتی و ناگهان همه دیدند بجز زمین که بر گرد سر این کودکان و پدرشان می چرخد کودک شیرخواره ای و مادرش نیز خود به تنهایی گردشی عظیم آفریده اند که عالمیان را انگشت حیرت به دهان گذاشته...
عباس من به فدایتان! آرام آرام میگفتی و میگریستی. به فدای تو حسن جان! به فدای تو زینب جان. به فدای تو ام کلثوم و ناگهان دیگر فدایش کردی... به فدایت شود حسین فاطمه. من کنیز این خانه ام و شمایان اربابان فضل و کمال! کنیززاده را چه به برابری و برادری با شما...

آری، تو کوثر رسول نبودی؛ اما درس آموخته مکتب او بودی، اما اکنون بقیع، مهمانی تازه دارد. رفتی و عاشقانه در جوار مادر علی (علیه السلام) و فرزند او امام حسن مجتبی (علیه السلام) رخ در خاک دلربای بقیع کشیدی.

غروب غم انگیز تو بانوی فاطمی سرشت را به حق باوران و شیفتگان خاندان رسول اکرم (صلوات الله علیه) تسلیت می گوییم.
 نوشته شده توسط محمد امیر حمیدی فر در سه شنبه 86/4/5 و ساعت 10:36 صبح | نظرات دیگران()
● سقوط مناطق کوشک، طلائیه، خیبر و جزایر مجنون در حمله ارتش بعثی به این مناطق (1363ش)

ارسال پیشرفته‌ترین تسلیحات نظامی از کشورهای حامی حزب بعث به کشور عراق، در اواخر جنگ نمودی بسیار برجسته داشت به طوری که سیل این کمک‌ها قطع نمی‌شد. در این شرایط که نیروهای جان برکف ارتش، بسیج و سپاه اسلام، علی رغم محاصره اقتصادی- نظامی و عدم دسترسی به سلاح‌های جدید، به مقاومتی جانانه مشغول بودند، رژیم عراق از به کار بردن انواع بمب‌های ممنوعه و شیمیایی ابایی نداشت. همچنین حمایت و شکوت مجامع بین المللی، این رژیم را در انجام هر جنایتی جری ساخته بود. در این اوضاع و احوال، سقوط منطقه شلمچه و تداوم حملات دشمن در سایر مناطق و احتمال حمله به جزایر مجنون به عنوان آخرین منطقه‌ای که در جبهه‌های جنوبی همچنان در اختیار قوای نظامی ایران قرار داشت، جنگ را وارد مرحله‌ای حساس و حیاتی نمود. با نزدیک شدن روزهای پایانی خرداد ماه1367، عراق بر حجم تحرکات خود افزود و نیروهایش را در مناطق جزایر مجنون تقویت کرد. نکته قـابل ملاحظه در تحـرکات عراق، اجتناب از حفاظت و غافل‌گیری بود. بهنظر می‌رسید دشمن قصد داشت تحرکات خود را نشان دهد تا با ایجاد رعب در نیروهای ایرانی، ضریب موفقیتش ر افزایش دهد. تا این که در چهارم تیرماه1367، تهاجم نیروهای عراق به جزایر مجنون آغاز شد که این حمله، اوج اقتدار و قدرت ارتش عراق بود. در این میان بمباران شیمیایی منطقه که دامنه آن تا حوالی هویزه گسترش یافته بود، باعث عقب‌نشینی نیروهای خود می‌گردید، تا این که جزایر مجنون پس از جانفشانی‌های زیاد قوای اسلام، به اشغال ارتش رژیم بعث درآمد. عراق در این حمله که به لحاظ تاکتیکی، پیشرفته بود، قصد گرفتن اسیر داشت که توانست در ظرف مدت کوتاهی، هفده هزار اسیر بگیرد. در این وضعیت ایجاد شده و نیز سرنگون ساختن هواپیمای مسافربری ایران در دوازدهم تیر آن سال توسط ناو آمریکایی مستقر در خلیج‌فارس، بنا به ملاحظات جدید و همچنین تشدید فشارهای بین المللی علیه جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی(ره) با یک تصمیم مهم، اوضاع را به نفع ایران تغییر دادند و قطعنامه598 شواری امنیت را پذیرفتند.
 نوشته شده توسط محمد امیر حمیدی فر در دوشنبه 86/4/4 و ساعت 2:1 عصر | نظرات دیگران()
<   <<   6      
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
معرفی نشر سدرة
معرفی وبلاگ طلبه عصر انقلاب اسلامی
آماده شویم برای عَرِفتُ ...!؟
مادر مهربانی ....
محرم...
سلام بر محرم...
[عناوین آرشیوشده]

بالا

**طراح قالب: بسیجی 57**

بالا